صحنه ها

نمیدونم چه حکایتیه من دقیقا یه موقع هایی از سال از خواب میپرم و یاد تو می افتم هرکجا باشم ... هر چقدر خسته باشم یا نباشم ... حتی اگ از اضافه کاری حال یه دوش گرفتنم نداشته باشم ... حتی اگ یادم نیاد چجوری خوابم برده ... میپرم از خوابمیپرم و به تو فکر میکنم ... نمیدونم چرا ... از اون روزای بد ... تا اون روزای خوش ... البته اگ روزای خوش من روزای خوش تو هم بوده باشه ...بازم یاد تو افتادم عمیقا ... تموم غصه هامو غرق کرم ...خلاصه سیگارا کمک میکنن شب صب میشه ... یکی دو روز با چشای خونی باید برم سر کار ... تااااااا سال دیگه ابن موقع ... یا ماهی تو همین سال که موعد فکرت میرسه ... اگ زنده باشم ...من بخدا بهت فکر نکردم ... چرا ازخواب پریدم ... چرا ...من به تو فکر نکردم ... اما ... تو چرا فکر شدی در سرم افتادی باز  صحنه ها...ادامه مطلب

اگ بخوام نیمه پر لیوانو ببینم ...

تو دردیو به دنیای من اوردی که نصیب هرکسی نمیشه ...

خودش به تنهایی حس خوبی نیست ... ولی فک کنم این درد مکمل همه حسای خوبی بود که داشتم ... 

صحنه ها...

دو روز پیش نمیدونم چرا یاد اون روزی افتادم ک اومدم در خونتون

شبش چشامو وا کردم دیدم در خونتونم 

تو بمیری به موت قسم اصن تو نخش نبودم ...

دیگ نمیخوام بیام در خونتون ... واقعن اینو از صمیم قلبم میخوام

دو شب پیشم واقعن کار خدا بود ... نمیدونم چرا دقیقن بعد هشت سال همچین کاری باهام کرد ... قبلشم به دلم انداخته بود انگار ...

صحنه ها...

دیشب خوابتو دیدم  ...هه 

من تو یه جای زاغه مانند بودم ... تو هم انگار کارت شده بود ضایعاتی D: 

باورم نمیشه ... سیبیل درآورده بودی ... D: 

 

 

 

صحنه ها...

دانشمندا میگن مرگ و میر و زاد و ولد سلولهای بدن ی آدم بالغ به نحویه ک طی هفت سال تمام سلول ها از بین میرن و سلولهای جدیدی جایگزینشون میشن ... 

من با این کاری ندارم ... دوست دارم بدونم خاطره چجوری از ی سلول در حال مرگ ب سلول در حال تولد گذر میکنه ک بعد از هفت سال ک هیچ ... بعد از هفت قرن هم هنوز توی وجود آدم هست 

صحنه ها...

مطمئناً انسان هیچوقت فکر نمی‌کرد ی روز از فرط تنهایی

به گوگل بگه حوصلم سر رفته ... چیکار کنم

صحنه ها...

- میدونی ! خوبی آدما و بطور کلی زندگی اینه که اعتباری تهش نیس ... اینه که وقتی بعضی آدما یه روزی مسیرشون از تو جدا میشه دلخور نمیشی ، تهش میگی زندگی ادامه دارد ... مگر اونایی که میان قول میدن که تا تهش باهاتیم، بعد یه روز میذارن میرن ، نه ؟ درس نمیگم ؟ 

+ بگیر بخواب باوااا ... فردا کلی کار داریم !  

-

صحنه ها...

- دوس داری بزرگ شدی چیکاره شی ؟

+ خلبان

سی سال بعد ...

+ دوس دارم دوباره بچه شم ...

صحنه ها...

+ انقد دوست دارم که نباشی می‌میرم- (نیشخند ریزی میزند و بعد جمعش می‌کند) از کجا معلوم ؟!؟+ میتونی امتحان کنی ... ولی تو امتحان نکن به امتحانش نمی ارزهاونایی که کردن پشیمونن ...- میشه شیشه رو یکم بدی پ صحنه ها...ادامه مطلب

کسی به شدت تو به سخره ام کوبید

و من فرو رفتم به قعر دریاها 

که قعر دریاها ... پر از مزار شود ...

 

زبان چموش من است... 

بگو پیاده شود ... کسی که میترسد 

گوش قطار من است ...

به هر که سیلی نیست ... بگو سوار شود 

صحنه ها...